پس از آن که حضرت نوح (ع) نفرین کرد و همه کفار غرق شدند، ملکی در پیش او ظاهر شد. شغل حضرت نوح کوزه گری بود. کوزه هایی از گل درست می کرد و پس از خشک شدن می فروخت. ملک کوزه ها را یکی یکی از نوح می خرید و پیش چشمش آن را خرد می کرد و می شکست. حضرت نوح خیلی ناراحت شد و به او اعتراض کرد که این چه کاری است می کنی؟ گفت: به تو نیامده است، من خریده ام و اختیارش را دارم. حضرت نوح (ع) گفت: بلی لیکن من آن را ساخته ام. مصنوع من است. ملک گفت: کوزه هایی ساخته ای نه این که خلق کرده ای. اینک من که آن را می شکنم تو ناراحت می شوی. چطور نفرین کردی که این همه خلق خدا هلاک گردند؟! بنابرآن چه در علل الشرائع است، پس از این قضیه حضرت نوح ع از بس گریه کرد تا نامش نوح گردید.
منم هفته قبل رفته بودم حرم و زمان خروج به اشتباه و یکمی مزاح گفتم یکمی سیل تو خیابون های مشهد راه بیافته تا هم سد ها پر آب بشوند و هم یکمی مردم مشهد تادیب بشوند خب نتیجه چیزی شد که من انتظار ش رو نداشتم و خیلی از این وضعیت ناراحت و از خواهش ناخودآگاه دلم ناراحت شدم.
بازم مطمئن نبودم که این اجابت دعای من بوده باشه
تا اینکه امروز تو رویا بهم فهماندن که اجابت دعای من بوده
ولی تذکر دادند که قبل هر دعایی باید جوانب کار رو بسنجید.
تو رویا کسی تشنه بود منم بهش لیوان پر آب رو دادم دیدم لیوان به دهان ساکت شد و آب از کنار دهانش بیرون میریزد نگاه کردم دیدم از پایین نیز دارد ادرار میکند یعنی آب به اندازه خواستن یا اینکه زیر ساخت ها رو درست کردن و بعد آب خواستن خیلی مهمه
شنیدم میگویند عیبی ندارد فواید این آب بسیار بیشتر از خسارات آن بود بطوری که بعداً مشخص خواهد شد اثرات این باران در آینده چه بوده.