ذکر می گفتم برای ابنات امام حسین علیه السلام روزه بودم و روزی 8 کیلومتر با جلیقه و سلاح پیادهروی میکردم حس کردم در عالم بالا غوغا شده فهمیدم روحی به دنبالم از پشت سر در حرکت هست صدا رو داشتم اگه میشه از مسلم هم فراموش نکن
گفتم چشم آقا جان یک روز که ذکر گفتم تو بیابون خوابم برد تو رؤیا دیدم ایشون رو جوانی با صورت عربی سفید سبزه قد متوسط به بلند و باریک و استخوان درشت لباس قبای عربی سفید یکدست از آسمون آمد و از خاک محل استقرار م برداشت و به آسمان برگشت