تو رؤیا دیدم داخل نرده کشی ای شبیه مزار شهدا قرار دارم که دو جوان بیرون فنس صدا زدند یکی اشاره کرد شما زائر هستید گفتم بله اشاره کرد به داخل مزار تابلویی که با دستگاهی لیزری خوش خط نوشت یا ابا عبدالله الحسین

منم گریه کردم بقدری زار میزدم که تمام لباس و شلوار م خیس شدند و مثل مار بخودم می پیچیدم تو خواب میگفتم نمی‌دونم چرا گریه ام میگیره ...